یک روند یک حرکت کلی در یک جهت خاص است. روند بازار تمایل به قیمت های امنیتی برای بالا رفتن یا پایین آمدن برای مدت زمان های مختلف است. بعضی اوقات ، آنها به پهلو حرکت می کنند ، اما سودهای بزرگی معمولاً در یک صعود به دست می آیند ، جایی که میله های قیمت پی در پی به طور کلی دارای اوج بالاتر و پایین تر از میله های قبلی هستند ، یا یک روند نزولی ، جایی که میله های قیمت پی در پی دارای ارتفاع پایین تر و پایین تر از میله های قبلی هستندوادیک بازار جانبی اغلب به عنوان بازار Whipsaw نامیده می شود ، زیرا گفتن این راه تقریباً غیرممکن است. برخی از معامله گران سعی می کنند با خرید در سطح پشتیبانی و فروش در سطح مقاومت ، در یک بازار Whipsaw سود ببرند ، اما سود با هزینه های معاملاتی محدود است ، مانند کمیسیون و لغزش (اگرچه اخیراً هزینه های معاملاتی با ارائه معاملات صفر کمتر قابل توجه استتوسط بسیاری از کارگزاران) و با اشتباه بودن اغلب. سودآوری در روند صعودی یا پایین آمدن ساده تر است و سود به طور کلی بزرگتر است. علاوه بر این ، بدیهی است که اگر بازار یا امنیت گرایش داشته باشد ، پس از ضرورت ، خطوط پشتیبانی و مقاومت نیز در یک جهت نیز روند خواهد داشت. بنابراین اولین قدم برای افزایش سود معاملات ، تشخیص روند است.
چرا بازارها روند دارند؟
نظریه پیاده روی تصادفی قیمت سهام بیان می کند که قیمت سهام به طور تصادفی نوسان می کند. در کوتاه مدت درست است. اما بازارها و قیمت های امنیتی بدون شک روند کار را انجام می دهند - فقط باید به نمودارهای قیمت ها با گذشت زمان نگاه کرد تا ببیند که روندها واقعی و عمدتاً به سمت بالا هستند. اما اگر روند واقعی باشد ، تغییر قیمت امنیت مغرضانه است. در روند صعودی ، قیمت ها بیشتر از پاییز افزایش می یابد و برعکس در یک روند نزولی. بنابراین روند واقعاً دوست شما است. اگر می دانستید که یک سکه برای ترجیح سرها از روی دم است ، شرط بندی روی دم نمی شود. به همین ترتیب ، سود بیشتری با افزایش روند صعودی یا کوتاه در روند نزولی نسبت به شرط بندی در برابر روند حاصل می شود ، مگر اینکه ، البته دلایل اساسی خاص در برابر روند سهام ، کالاها ، ارزها یا سایر سرمایه گذاری ها تجویز می کنند.
روند نیز وجود دارد زیرا اقتصاد در چرخه ها حرکت می کند. با افزایش ، تا زمانی که تولید اقتصادی به حداکثر برسد ، افزایش می یابد. روند اقتصادی به دلیل بازخورد همچنان ادامه دارد. هنگامی که اقتصاد شکوفا می شود ، اشتغال افزایش می یابد ، هزینه های شخصی افزایش می یابد ، که به نوبه خود فعالیت های تجاری را افزایش می دهد ، که به نوبه خود ، اشتغال را حتی بیشتر می کند. با افزایش اعتماد به نفس مصرف کننده ، مردم شروع به وام بیشتر می کنند ، سپس هزینه بیشتری می کنند و این باعث افزایش فعالیت اقتصادی حتی بیشتر می شود. اما سرانجام مردم بیش از حد بدهی می شوند و آنها را وادار می کنند تا هزینه های خود را کاهش دهند ، که این مرحله از کاهش اقتصادی را آغاز می کند ، که این امر تقویت می شود. مردم کمتر هزینه می کنند ، مشاغل مردم را کنار می گذارند ، بنابراین مردم هزینه های خود را حتی بیشتر و غیره کاهش می دهند. از آنجا که مردم بدهی خود را بازپرداخت می کنند ، پول از افراد فقیر ، وام گیرندگان ، به افراد ثروتمند ، وام دهندگان منتقل می شود و پول را از افرادی که تمایل بیشتری به مصرف دارند ، به کسانی که تمایل کمتری برای مصرف دارند ، انتقال می دهند و اقتصاد را منقبض می کنند. افراد حتی برای مواردی که لازم است ، مانند جراحی انتخابی ، هزینه های خود را به تأخیر می اندازند. سرانجام ، با پرداخت بدهی مصرف کننده و با افزایش تأخیر ، تقاضای تأخیر افزایش می یابد و با افزایش هزینه ها ، همانطور که معمولاً برای بهبود اقتصاد انجام می شود ، اقتصاد دوباره شروع می شود و منجر به همان چرخه بازخورد می شود که چرخه های اقتصادی را ادامه می دهد. هر چرخه معمولاً حداقل چندین سال طول می کشد.
یکی دیگر از عوامل مؤثر بر فعالیت اقتصادی ، عرضه پول است. با افزایش عرضه پول ، مردم تمایل به هزینه بیشتری دارند و این باعث افزایش فعالیت اقتصادی می شود. هنگامی که عرضه پول کاهش می یابد ، اقتصاد کاهش می یابد. بانک های مرکزی برای به حداکثر رساندن تولید اقتصادی و کاهش بیکاری ، عرضه پول را کنترل می کنند. بنابراین ، یک شاخص خوب از روند بازار ، اهداف بانک مرکزی خواهد بود. در ایالات متحده ، بانک مرکزی فدرال رزرو است و آنها به طور دوره ای اهداف خود را منتشر می کنند.
از آنجا که اقتصاد به هم پیوسته است ، بسیاری از شاخص های بازار وجود دارد ، زیرا وقتی اقتصاد کاهش می یابد ، همانطور که می گویند همه قایق ها را کاهش می دهد ، و با افزایش ، همه قایق ها را بلند می کند ، زیرا اقتصاد اقیانوس اساسی است ، نیرویی که سطح را تعیین می کنداقتصاد و بنابراین روند بازار.
یکی دیگر از عواملی که باعث می شود بازار روند رو به رشدی داشته باشد، مقدار زیادی پول است که به صندوق های سرمایه گذاری عمومی، مانند صندوق های قابل معامله در بورس و صندوق های سرمایه گذاری مشترک پرداخت می شود. از آنجایی که بسیاری از این صندوقها مبتنی بر شاخصها هستند، ورود به صندوقها باعث افزایش قیمت بسیاری از سهام در آن شاخصها میشود، در حالی که خروج از این صندوقها اثر معکوس و کاهش قیمتها را به همراه خواهد داشت. طبیعتاً شرایط اقتصادی بر وجود خالص ورودی یا خروجی خالص از این وجوه تأثیر خواهد گذاشت.
البته اتفاقاتی رخ می دهد که برخی بخش ها را به طور مثبت و برخی دیگر را منفی می کند. در طول همهگیری کووید-19، شرکتهای فروش کالاهای اساسی مصرفکننده، مانند Procter & Gamble، در طول همهگیری بسیار خوب عمل کردند، زیرا مردم مجبور بودند در خانه بمانند. در مقابل، صنعت سفر از بین رفت، زیرا سفر به شدت محدود شده بود تا گسترش همهگیری را کاهش دهد. مثال خوب دیگری از اینکه چگونه اقتصاد می تواند بر روندها تأثیر بگذارد، در نظر گرفتن رکود بزرگ است، زمانی که بازار سهام در اکتبر 2007 به اوج خود رسید و سپس برای 18 ماه آینده کاهش یافت. چرا؟
ابتدا، آشکار شد که بسیاری از وامهای رهنی زیربنایی در حال نکول هستند. از آنجایی که وامها را اوراق بهادار کردند و ریسک نکول اعتباری را به سرمایهگذاران این اوراق بهادار با پشتوانه وام مسکن منتقل کردند، این در ابتدا صدمه چندانی به بیشتر وام دهندگان وارد نکرد. افزایش نکول ها باعث شد که آژانس های رتبه بندی اعتباری اوراق بهادار با پشتوانه وام مسکن را کاهش دهند که ارزش آنها را کاهش داد. سپس برخی از بانک ها و شرکت های مالی شروع به ورشکستگی کردند، زیرا به طور فزاینده ای آشکار شد که آنها خریداران عمده این اوراق بهادار با پشتوانه وام مسکن هستند. با کاهش رتبه اعتباری، آنها مجبور شدند ارزش این اوراق را یادداشت کنند، که باعث کاهش رتبه اعتباری آنها شد و دوام آنها را زیر سوال برد. بنابراین، بسیاری از شرکتهایی که اوراق قرضه این شرکتهای مضطرب را خریداری کردند، وارد معاوضههای نکول اعتباری شدند که در صورت نکول ناشران اوراق، به دارندگان اوراق تعهد میکردند که اصل آن را پرداخت کنند. با این حال، بسیاری از صادرکنندگان CDS، مانند AIG، آن را پولی آسان میدانستند و تصور میکردند که میتوانند حق بیمه را جمعآوری کنند و هرگز مجبور به پرداخت در مبادلهها نباشند. اما آنها مجبور به پرداخت هزینهها شدند و مشخص شد که باید بسیار بیشتر از آنچه تصور میکردند بپردازند، که این امر موجودیت آنها را به عنوان یک شرکت فعال تهدید میکرد. سپس بانکها شروع به محدود کردن وامها به یکدیگر و دیگران کردند، نه تنها به این دلیل که نمیتوانستند مطمئن باشند چه کسی تحت تأثیر این اوراق قرار میگیرد، بلکه به این دلیل که آنها نیز تحت تأثیر وامهای بد قرار میگرفتند. بنابراین آنها برای محافظت از سرمایه خود وام دادن را متوقف کردند. قیمت وام ها هم برای مشاغل و هم برای مصرف کنندگان به بالاترین حد خود رسید. کسب و کارها پروژه های جدید را کاهش داده و کارمندان خود را اخراج می کنند تا بتوانند سرمایه خود را حفظ کنند. نرخ بیکاری به طور سرسام آوری افزایش یافت که باعث شد مصرف کنندگان برای حفظ پول خود هزینه های خود را کاهش دهند که به نوبه خود باعث کاهش بیشتر مشاغل به دلیل کاهش تجارت شد. سپس شرکتهای کارت اعتباری نرخها را افزایش دادند و حسابها را بستند زیرا نمیتوانستند مطمئن باشند چه کسی بیکار میشود. علاوه بر این، هیچ کس دیگر اوراق بهادار با پشتوانه دارایی نمی خرید که پشتوانه وام های خودرو، وام های دانشجویی و کارت های اعتباری را تامین می کرد، که در دسترس بودن اعتبار و در نتیجه عرضه پول را کاهش می داد. این امر باعث شد که مصرف کنندگان و کسب و کارها حتی با کاهش قیمت تقریباً همه چیز، هزینه های خود را حتی بیشتر کاهش دهند.
پس از سال 2009، اقتصاد و بازارهای سهام حداقل تا سال 2021 به طور پیوسته افزایش یافته است، اگرچه هنوز هم فراز و نشیب وجود داشت. بسیاری از شاخص های سهام نسبت به پایین ترین سطح خود در مارس 2009 3 تا 4 برابر افزایش یافته اند. زمان می برد تا بالا یا پایین شود، به همین دلیل است که روندها وجود دارند و ادامه می یابند. هنگامی که اقتصاد در جهت خاصی حرکت می کند، بیشتر مشاغل و مصرف کنندگان تحت تأثیر قرار می گیرند.
وقتی اقتصاد در حال رشد است، مردم پول بیشتری دارند و باعث میشود بیشتر خرج کنند، و در نتیجه کسبوکار را برای همه افزایش میدهند تا زمانی که بالاتر از آن نرود - بازخورد مثبت. و هنگامی که در حال کاهش است، بازخورد منفی آن را تا زمانی که کاهش پیدا نکند آن را در حال کاهش نگه می دارد. از آنجایی که اقتصاد نمیتواند به سرعت تغییر جهت دهد، بازارها نیز که مستقیماً تحت تأثیر اقتصاد هستند، البته نه مستقیم، تغییر مسیر نمیدهند.
بنابراین شناخت روند و معامله با روند به جای خلاف آن، کلید کسب بیشترین سود است. در یک روند صعودی طولانی باشید و اگر می خواهید ریسک کنید، در یک روند نزولی کوتاه بروید. هر چه زودتر روند شناسایی شود می توان سود بیشتری به دست آورد.
هندسه روند
روند هرگز یک خط مستقیم نیست، بلکه یک جهت است، و گاهی اوقات، روند متوقف می شود و در محدوده معاملاتی گیر می کند. گاهی اوقات برای مدت کوتاهی معکوس می شود، در مواردی که اصلاحات، عقب نشینی یا اصلاح نامیده می شود. نامنظم بودن روند ناشی از اقتصادی است که با سرعت ثابت حرکت نمی کند، بلکه به صورت نامنظم حرکت می کند و عرضه و تقاضا که قیمت ها را تعیین می کند لحظه به لحظه و روز به روز در نوسان است. این نوسانات باعث ایجاد روندهای کوتاه و میانی می شود که روند بلند را در بازار نشان می دهد. بنابراین، روندها فراکتال هستند - روندهایی در روندها وجود دارد.
خطوط روند
معامله گران برای تشخیص بهتر روند و تصمیم گیری با چه قیمت هایی برای ورود و خروج از معامله، خطوط روند را ترسیم می کنند. خط روند از ابتدای روند شروع می شود و در پایان به پایان می رسد. هنگامی که روند تغییر جهت داد، باید یک خط روند جدید ترسیم شود تا نشان دهنده روند جدید باشد.
با این حال، روشهای مختلفی برای ترسیم خطوط روند وجود دارد که بسته به نحوه ترسیم خط روند و نوع نمودار استفاده شده، جهتهای متفاوتی برای یک روند دارند. خط روند را می توان ترسیم کرد که:
- پایین ترین پایین در ابتدای روند به پایین ترین بالاترین در انتهای روند متصل می شود که یک خط حمایتی (معروف به کف) را تشکیل می دهد. معمولاً تقاضای بازار در سطوح حمایت افزایش می یابد که احتمال آن را کاهش می دهد.، در صورت عدم تغییر در فاندامنتال، قیمت کاهش بیشتری خواهد یافت.
- اوج بالاترین روز را می توان به بالاترین پایین ترین روز کم متصل کرد که خط مقاومت (معروف به سقف) را تشکیل می دهد. بسیاری از معاملهگران تکنیکال با آنچه که خطوط مقاومتی میدانند، میفروشند و این احتمال را افزایش میدهد که قیمت بدون تغییرات فاندامنتال افزایش پیدا نکند.
- یک بالا یا پایین برجسته در ابتدای روند را می توان به یک بالا یا پایین برجسته در انتهای روند متصل کرد.
گاهی اوقات یک پایین یا بالاتر می تواند به طور غیرعادی در مقایسه با پایین یا اوج همسایه بزرگ باشد، بنابراین خطوط روند اغلب با استفاده از قیمت های بسته شدن ترسیم می شوند تا تصویر دقیق تری از روند ارائه شود. بسیاری از معاملهگران فنی از کانالهای قیمت، پاکتهای درصدی یا باندهایی مانند باندهای بولینگر استفاده میکنند که از انحرافات استاندارد برای ترسیم خطوط حمایت و مقاومت استفاده میکنند.
خط رگرسیون خطی
خطوط روند که بالا و پایینها را به هم متصل میکنند، در واقع در کنار خط روند واقعی قرار میگیرند، که خطی است که از بیشتر وسط میلههای قیمت عبور میکند. خط رگرسیون خطی که برای هر مجموعه ای از قیمت ها منحصر به فرد است، خطی است که به بهترین وجه نوسان قیمت ها را در یک دوره زمانی خاص به عنوان یک خط منفرد تقریب می کند و شیب آن روند آن زمان است. به طور خاص، خط رگرسیون خطی ترسیم میشود تا مجموع تفاوتهای هر نقطه قیمت - معمولاً قیمت پایانی، اما قیمتهای دیگر را میتوان استفاده کرد - تا خط به حداقل برسد.
محاسبه دستی خطوط رگرسیون خطی زمان بر است، اما اکثر نرم افزارهای نمودارگیری می توانند آن را به صورت خودکار محاسبه کنند. صفحات گسترده مانند مایکروسافت اکسل نیز می توانند خطوط رگرسیون خطی را نمایش دهند.
خطوط رگرسیون خطی بهتر است فقط برای نشان دادن یک روند صعودی یا یک روند نزولی استفاده شود. نموداری که از یک روند صعودی و یک روند نزولی یا حتی یک محدوده معاملاتی تشکیل شده باشد، بیشتر افقی خواهد بود و تقریب دقیقی از یک روند خاص نخواهد بود.
نمودار کندل استیک 3 ماهه سیتی گروپ، ایجاد شده با مایکروسافت اکسل، خط رگرسیون خطی را نشان می دهد که به بهترین شکل روند را مشخص می کند.
حمایت، مقاومت و تحکیم
در طی این روند ، قیمت های امنیتی معمولاً بین خطوط پشتیبانی و مقاومت نوسان می کند. از آنجا که قیمت به خط پشتیبانی کاهش می یابد ، معامله گران سهام را خریداری می کنند و پیش بینی می کنند که افزایش جزئی قیمت را افزایش می دهد و وقتی قیمت ها به خط مقاومت افزایش می یابد ، معامله گران می فروشند و پیش بینی می کنند که حداقل به میانگین کاهش یابد. خطوط پشتیبانی و مقاومت حتی در مناطقی از ادغام یا احتقان وجود دارد ، جایی که روند آن به صورت جانبی است. سرانجام ادغام روند جدیدی را آغاز می کند یا روند قدیمی را ادامه می دهد.
تجارت روند
اگرچه به طور کلی دیدن روند نگاه به قیمت های گذشته آسان است ، اما نمی توان دانست که چه زمانی به پایان می رسد. بنابراین ، این روند همیشه با شاخص های دیگر ، به ویژه برای روندهای کوتاه مدت استفاده می شود. برای تغییر در روند بلند مدت بهتر است از این خبر که اقتصاد را چگونه انجام می دهد ، حفظ کنیم ، زیرا این وضعیت اقتصاد است که روند بلند مدت را تعیین می کند.