بن مک کلور یک مشاور مالی سرمایه گذاری فصلی است که دارای 10+ سال تجربه کمک به مدیران عامل در زمینه سرمایه گذاری در مراحل اولیه است.
دیوید مهربانی یک حسابدار معتبر عمومی (CPA) و یک متخصص در زمینه حسابداری مالی ، برنامه ریزی و تهیه مالیاتی شرکت و فردی و برنامه ریزی سرمایه گذاری و بازنشستگی است. دیوید به هزاران مشتری کمک کرده است که سیستم های حسابداری و مالی خود را بهبود بخشند ، بودجه ایجاد کنند و مالیات خود را به حداقل برسانند.
Skylar Clarine یک متخصص و متخصص در زمینه امور مالی شخصی با طیف وسیعی از تجربه از جمله فناوری دامپزشکی و مطالعات فیلم است.
ارزیابی تجارت هرگز برای هیچ شرکتی ساده نیست. برای استارتاپ هایی که با درآمد یا سود کم و یا سود کم و آینده کمتر از آن وجود ندارد ، وظیفه تعیین یک ارزیابی به ویژه مشکل است. برای مشاغل بالغ و ذکر شده با درآمد و درآمد پایدار ، به طور معمول این مسئله است که آنها را به عنوان چند مورد از درآمد آنها قبل از بهره ، مالیات ، استهلاک و استهلاک (EBITDA) یا بر اساس سایر ضرب های خاص صنعت ارزیابی کنید. اما ارزش گذاری یک سرمایه گذاری جدید که در لیست عمومی قرار نگرفته و ممکن است سالها از فروش دور باشد ، بسیار سخت تر است.
غذای اصلی
- اگر می خواهید برای شرکت نوپا خود سرمایه خود را جمع کنید ، یا فکر می کنید پول را به یک نفر وارد کنید ، تعیین ارزش شرکت مهم است.
- شرکت های نوپا غالباً به دنبال سرمایه گذاران فرشته برای جمع آوری سرمایه بسیار مورد نیاز هستند تا تجارت خود را از زمین خارج کنند-اما چگونه یک شرکت کاملاً جدید ارزش دارد؟
- استارتاپ ها به طرز چشمگیری بسیار دشوار هستند زیرا آنها هنوز درآمد عملیاتی یا حتی یک محصول قابل ملاحظه را ندارند و هنوز هم برای دستیابی به کارها هزینه می کنند.
- در حالی که برخی از رویکردها مانند جریانهای نقدی با تخفیف می توانند برای ارزش گذاری هر دو شرکت نوپا و شرکت های مستقر استفاده شوند ، معیارهای دیگری مانند هزینه به نسخه و ارزیابی مرحله برای سرمایه گذاری های جدید منحصر به فرد هستند.
چگونه سرمایه گذاری های راه اندازی ارزش دارند
با صرفه کردن
همانطور که از نام آن پیداست ، این رویکرد شامل محاسبه چقدر هزینه ساخت یک شرکت دیگر دقیقاً مانند آن از ابتدا است. ایده این است که یک سرمایه گذار هوشمند مبلغی را که هزینه کپی کردن آن را پرداخت نمی کند ، پرداخت نمی کند. این رویکرد اغلب به دارایی های فیزیکی برای تعیین ارزش بازار منصفانه آنها نگاه می کند.
به عنوان مثال، هزینه کپی کردن یک تجارت نرم افزاری ممکن است به عنوان هزینه کل زمان برنامه نویسی که برای طراحی نرم افزار آن صرف شده است، محاسبه شود. برای یک استارتآپ با فناوری بالا، این میتواند هزینههای تحقیق و توسعه، حفاظت از پتنت و توسعه نمونه اولیه باشد. رویکرد هزینه به تکرار اغلب به عنوان نقطه شروعی برای ارزش گذاری استارت آپ ها در نظر گرفته می شود زیرا نسبتاً عینی است. به هر حال، این بر اساس سوابق هزینه های قابل تأیید و تاریخی است.
مشکل بزرگ این رویکرد - و مطمئناً بنیانگذاران شرکت در اینجا موافق خواهند بود - این است که پتانسیل آینده شرکت برای ایجاد فروش، سود و بازگشت سرمایه را منعکس نمی کند. علاوه بر این، رویکرد هزینه به تکرار، داراییهای نامشهود، مانند ارزش برند، را که سرمایهگذاری ممکن است حتی در مراحل اولیه توسعه داشته باشد، جذب نمیکند. از آنجایی که به طور کلی ارزش سرمایه گذاری را دست کم می گیرد، اغلب به عنوان یک تخمین کم ارزش از ارزش شرکت استفاده می شود. زیرساخت ها و تجهیزات فیزیکی شرکت ممکن است تنها جزء کوچکی از ارزش خالص واقعی باشد که روابط و سرمایه فکری اساس شرکت را تشکیل دهند.
بازار چندگانه
سرمایهگذاران سرمایهگذاری خطرپذیر این رویکرد را دوست دارند، زیرا نشاندهنده خوبی از آنچه بازار مایل است برای یک شرکت بپردازد به آنها میدهد. اساساً رویکرد چندگانه بازار، شرکت را در برابر خریدهای اخیر شرکت های مشابه در بازار ارزش می دهد.
فرض کنید شرکتهای نرمافزار نرمافزار تلفن همراه فروش خود را با پنج برابر فروش میکنند. با دانستن اینکه سرمایهگذاران واقعی مایلند برای نرمافزار موبایل چه چیزی بپردازند، میتوانید از مضربی پنج برابری بهعنوان مبنایی برای ارزشگذاری برنامههای تلفن همراه خود استفاده کنید، در حالی که چند برابر را به بالا یا پایین تنظیم کنید تا ویژگیهای مختلف را فاکتور کنید. اگر شرکت نرمافزار موبایل شما، مثلاً، در مراحل اولیه توسعه نسبت به سایر مشاغل مشابه بود، با توجه به اینکه سرمایهگذاران ریسک بیشتری را متحمل میشوند، احتمالاً مضربی کمتر از پنج خواهد داشت.
به منظور ارزش گذاری یک شرکت در مراحل ابتدایی، باید پیش بینی های گسترده ای تعیین شود تا ارزیابی شود که فروش یا درآمد کسب و کار پس از رسیدن به مراحل بلوغ عملیاتی چقدر خواهد بود. تأمینکنندگان سرمایه اغلب زمانی که به محصول و مدل کسبوکار شرکت اعتقاد داشته باشند، حتی قبل از ایجاد درآمد، وجوهی را در اختیار کسبوکارها قرار میدهند. در حالی که بسیاری از شرکت های تاسیس شده بر اساس درآمد ارزش گذاری می شوند، ارزش استارت آپ ها اغلب باید بر اساس چند برابر درآمد تعیین شود.
رویکرد چندگانه بازار احتمالاً برآوردهای ارزشی را ارائه می دهد که به آنچه سرمایه گذاران مایل به پرداخت هستند نزدیک تر است. متأسفانه، یک مشکل وجود دارد: یافتن معاملات بازار قابل مقایسه بسیار سخت است. یافتن شرکت هایی که با هم مقایسه می شوند، به خصوص در بازار استارتاپ، همیشه آسان نیست. شرایط معامله اغلب توسط شرکتهای اولیه و غیر بورسی پنهان نگه داشته میشوند - شرکتهایی که احتمالاً نزدیکترین مقایسهها را نشان میدهند.
جریان نقدی با تخفیف (DCF)
برای اکثر استارت آپ ها - به ویژه آنهایی که هنوز شروع به کسب درآمد نکرده اند - بخش عمده ای از ارزش به پتانسیل آینده بستگی دارد. سپس تجزیه و تحلیل جریان نقدی تنزیل شده یک رویکرد ارزش گذاری مهم را نشان می دهد. DCF شامل پیش بینی میزان جریان نقدی شرکت در آینده است و سپس با استفاده از نرخ مورد انتظار بازده سرمایه گذاری، محاسبه ارزش این جریان نقدی. نرخ تنزیل بالاتری معمولاً برای استارتآپها اعمال میشود، زیرا خطر زیادی وجود دارد که شرکت ناگزیر در ایجاد جریانهای نقدی پایدار شکست بخورد.
مشکل DCF این است که کیفیت DCF به توانایی تحلیلگر برای پیشبینی شرایط آینده بازار و ایجاد فرضیات خوب در مورد نرخهای رشد بلندمدت بستگی دارد. در بسیاری از موارد، پیش بینی فروش و درآمد بیش از چند سال به یک بازی حدس زدن تبدیل می شود. علاوه بر این، ارزشی که مدلهای DCF ایجاد میکنند به نرخ بازده مورد انتظار مورد استفاده برای تنزیل جریانهای نقدی بسیار حساس است. بنابراین، DCF باید با دقت زیادی استفاده شود.
ارزش گذاری بر اساس مرحله
در نهایت، رویکرد ارزیابی مرحله توسعه وجود دارد که اغلب توسط سرمایهگذاران فرشته و شرکتهای سرمایهگذاری مخاطرهآمیز استفاده میشود تا به سرعت به محدودهای از ارزش شرکت دست یابند. چنین ارزشهای «قاعده سرانگشتی» معمولاً توسط سرمایهگذاران بسته به مرحله توسعه تجاری سرمایهگذاری تعیین میشود. هر چه شرکت در مسیر توسعه پیشرفت بیشتری داشته باشد، ریسک شرکت کمتر و ارزش آن بیشتر می شود. یک مدل ارزیابی مرحله ای ممکن است چیزی شبیه به این باشد:
ارزش تخمینی شرکت | مرحله توسعه |
250, 000 تا 500, 000 دلار | یک ایده تجاری یا طرح تجاری هیجان انگیز دارد |
500000 تا 1 میلیون دلار | یک تیم مدیریتی قوی برای اجرای برنامه دارد |
1 میلیون - 2 میلیون دلار | دارای محصول نهایی یا نمونه اولیه فناوری است |
2 میلیون تا 5 میلیون دلار | دارای اتحاد یا شرکای استراتژیک یا نشانه هایی از پایگاه مشتری است |
5 میلیون دلار به بالا | دارای نشانه های واضحی از رشد درآمد و مسیر آشکار سودآوری است |
باز هم، محدوده ارزش خاص بسته به شرکت و البته سرمایه گذار متفاوت خواهد بود. اما به احتمال زیاد، استارت آپ هایی که چیزی بیش از یک طرح تجاری ندارند، احتمالاً کمترین ارزش گذاری را از همه سرمایه گذاران دریافت خواهند کرد. همانطور که شرکت در رسیدن به نقاط عطف توسعه موفق می شود، سرمایه گذاران مایل خواهند بود ارزش بالاتری را تعیین کنند.
بسیاری از شرکتهای سهام خصوصی از رویکردی استفاده میکنند که به موجب آن، زمانی که شرکت به نقطه عطف معینی میرسد، بودجه بیشتری را تأمین میکنند. به عنوان مثال، دور اولیه تأمین مالی ممکن است به سمت تأمین دستمزد برای کارمندان برای توسعه محصول باشد. پس از اثبات موفقیت آمیز بودن محصول، دور بعدی بودجه برای تولید انبوه و بازاریابی اختراع ارائه می شود.
خط پایین
تعیین ارزش دقیق یک شرکت در حالی که در مراحل اولیه است بسیار دشوار است زیرا موفقیت یا شکست آن نامشخص است. ضرب المثلی وجود دارد که می گوید ارزش گذاری استارتاپ ها بیشتر یک هنر است تا علم. حقیقت زیادی در آن وجود دارد. با این حال، رویکردهایی که دیدهایم به علمیتر کردن هنر کمک میکنند.